سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، روشنی بخش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 86 خرداد 7 , ساعت 3:21 عصر

 

کمکهاى علمى وفکرى امام علیه السلام به خلفا به دوران خلافت ابوبکر وعمر منحصر نبود، بلکه وى به عنوان سرپرست وحامى ودلسوز دین، نیازهاى علمى وسیاسى اسلام ومسلمانان را در دوره‏هاى مختلف خلافت‏برطرف مى‏کرد. از جمله، خلیفه سوم نیز پیوسته از افکار بلند وراهنماییهاى داهیانه على -علیه السلام بهره مى‏برد.

اینکه عثمان از نظرات امام علیه السلام استفاده مى‏کرد جاى شگفت نیست; شگفت اینجاست که معاویه نیز، با تمام عداوت وبغضى که به امام داشت، در مسائل علمى ومشکلات فکرى دست نیاز به سوى آن حضرت دراز مى‏کرد وافرادى را به صورت ناشناس به حضور امام روانه مى‏ساخت تا پاسخ بعضى مسائل را از آن حضرت بیاموزند.

از جمله، گاهى فرمانرواى روم از معاویه مطالبى را مى‏پرسیدوپاسخ آن را از او مى‏خواست.معاویه، براى حفظ آبروى خود - که خویش را خلیفه مسلمین معرفى مى‏کرد - افرادى را به نزد على علیه السلام گسیل مى‏داشت تا به گونه‏اى پاسخ را از امام فرا گیرند ودر اختیار معاویه بگذارند.

در اینجا نمونه‏هایى از مراجعه خلیفه سوم ومعاویه به امام علیه السلام رامنعکس مى‏کنیم:

1- از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردى همسر خود را طلاق دهد وپیش از آنکه عده زن سپرى گردد مرد در گذرد، زن همچون ورثه دیگر از شوهر خود ارث مى‏برد; تو گویى که تا عده زن سپرى نشده است پیوند زناشویى برقرار است.

در زمان خلافت عثمان، مردى داراى دو زن بود - یکى از انصار ودیگرى از بنى هاشم.از قضا مرد، زن انصارى خود را طلاق گفت وپس از مدتى درگذشت.زن انصارى نزد خلیفه رفت وگفت: هنوز عده من سپرى نشده است ومن میراث خود را مى‏خواهم. عثمان در داورى فرو ماند وجریان را به اطلاع امام علیه السلام رسانید.حضرت فرمود:اگر زن انصارى سوگند یاد کند که پس از رگذشت‏شوهرش سه بار قاعده نشده است مى‏تواند از شوهر خود ارث ببرد.

عثمان به زن هاشمیه گفت: این داورى مربوط به پسر عمت على است ومن در این باره نظرى نداده‏ام.

وى گفت: من به داورى على راضى هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد. (1)

این جریان را محدثان اهل تسنن به گونه دیگر، که متن آن با فتاواى فقهاى شیعه تطبیق نمى‏کند، نیز نقل کرده‏اند. (2)

2- مردى که براى اداى فریضه حج‏یا عمره احرام بسته است نمى‏تواند حیوانى راکه در خشکى زندگى مى‏کند شکار کند. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:

وحرم علیکم صید البر ما دمتم حرما .(مائده:96)

شکار حیوان خشکى بر شما، در حالى که محرم هستید، حرام است.

ولى اگر فردى که محرم نیست‏حیوانى را شکار کند، آیا فرد محرم مى‏تواند از گوشت آن استفاده کند؟ این همان مسئله اى است که خلیفه سوم در آن از نظر على -علیه السلام پیروى کرد. قبلانظر خلیفه این بود که محرم مى‏تواند از گوشت‏حیوانى که غیرمحرم شکار کرده است استفاده کند. اتفاقا خود او نیز محرم بود ومى‏خواست دعوت گروهى را که براى او چنین غذایى ترتیب داده بودند بپذیرد، اما وقتى با مخالفت امام روبرو شد از نظر خود برگشت. على -علیه السلام ماجرایى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را نقل کرد که او را قانع ساخت. ماجرا بدین قرار بود که براى پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم، در حالى که محرم بود، مشابه چنان غذایى آوردند. آن حضرت فرمود:ما محرم هستیم. این غذا را به افرادى بدهید که در حال احرام نیستند.

وقتى امام علیه السلام این جریان را نقل کرد دوازده نفر نیز در تایید آن حضرت شهادت دادند. سپس على علیه السلام افزود: رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نه تنها از خوردن چنین گوشتى ما را بازداشت،بلکه از خوردن تخم پرندگان یا مرغان شکار شده نیز نهى کرد. (3)

3- از عقاید مسلم اسلامى معذب بودن کافر پس از مرگ است. در زمان خلافت عثمان، مردى به عنوان اعتراض به این اصل عقیدتى جمجمه کافرى را از قبر بیرون آورد وآن را نزد خلیفه برد وگفت: اگر کافر پس از مرگ در آتش مى‏سوزد، باید این جمجمه داغ باشد، در حالى که من به آن دست مى‏زنم واحساس حرارت نمى‏کنم!

خلیفه در پاسخ عاجز ماند ودر پى على علیه السلام فرستاد. امام علیه السلام، باایجاد صحنه‏اى، پاسخى در خور به معترض داد. فرمود که آهن (آتش زنه) وسنگ آتش زایى بیاورند وسپس آن دو را بر هم زد تا جرقه‏اى از آن جستن کرد. آن گاه فرمود: به آهن وسنگ دست مى‏زنیم واحساس حرارت نمى‏کنیم، درحالى که هر دو داراى حرارتى هستند که در شرایط خاصى بر ما ملموس مى‏شود. چه مانعى دارد که عذاب کافر در قبر نیز چنین باشد؟

خلیفه از پاسخ امام خوشحال شد وگفت:«لولا علی لهلک عثمان‏». (4)

اما مواردى که معاویه به امام علیه السلام مراجعه کرده است.

تواریخ اسلامى موارد هفت گانه‏اى را یاد آورى شده است که معاویه دست نیاز به جانب على علیه السلام دراز کرده وشرمندگى وسرشکستگى خویش را به وسیله‏علم امام برطرف کرده است.

اذینه مى‏گوید: مردى از معاویه مطلبى را پرسید.معاویه گفت: این موضوع را از على بپرس.سائل گفت:خوش ندارم از او سؤال کنم; مى‏خواهم از تو بپرسم.وى گفت: چرا خوش ندارى ازمردى سؤال کنى که پیامبر در باره‏اش گفته است:«على نسبت‏به من به سان هارون نسبت‏به موسى است جز اینکه پس از من پیامبرى نیست‏» وعمر مشکلات خود را با او در میان مى‏نهاد؟ (5)

وقتى خبر شهادت امام علیه السلام به معاویه رسید گفت: «فقه وعلم مرد». برادر معاویه به او گفت:این سخن را مردم شام از تو نشنوند. (6)

اینک فهرست مواردى را که معاویه از على علیه السلام استمداد کرده است: (7)

1- حکم کسى که مدتها نبش قبر مى‏کرد وکفنها را مى‏برد.

2- حکم کسى که فردى را کشته است ومدعى است که او را درحالى کشته که با همسر او مشغول عمل جنسى بوده است.

3- دو نفر در باره لباسى اختلاف کردند. یکى از آنها دو شاهد آورد که این لباس مال اوست ودیگرى مدعى شد که آن را از ناشناسى خریده است.

4- مردى با دخترى ازدواج کرده است، ولى پدر عروس، به جاى او، دختر دیگرى را به حجله روانه کرده است.

5- یک رشته سؤالاتى که فرمانرواى روم در باره کهکشان وقوس وقزح و... از معاویه کرده بود واو ناشناسى را به عراق فرستاد تا پاسخ سؤالات را از على علیه السلام دریافت کند.

6- فرمانرواى روم مجددا سؤالاتى از قبیل موارد مذکور را از معاویه پرسید وباجگذارى خود را مشروط به دریافت پاسخ صحیح آنها کرد.

7- براى بار سوم، سؤالى از دربار روم به معاویه رسیدوپاسخ آن را طلبید. عمرو عاص، با حیله خاصى، جواب آن را از امام علیه السلام دریافت کرد.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACDA3.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ